يلداي باراني

مشغول دل باش نه دل مشغول!!!

منم...يلدا
من مدتها پیش از این زندگی را بوسیدم و گذاشتمش سر طاقچهء اتاق مادربزرگ. همانجا کنار گلدان شمعدانی، زیر کتاب حافظِ خاک گرفته که پیداست دیرزمانیست فال کسی از بین صفحاتش بیرون نیامده.
من مدتها پیش از آرزوهایم دست شسته ام، حالا دیگر حتی یادم نمی آید در انشاء های بی سر و ته دبستان از آینده چه در سر داشتم و چه شد.
اگر مرا نمیشناسی بدان که بی نهایت آدم خاطره بازی هستم. از آن آدمها که بین حرفهایشان تمام سرگذشت را می توان پیدا کرد.
چیزی از دنیا ندارم به جز یک دفترچهء خاطرات،یک خودکار نیمه جان و یک دریا سکوت.
 گر به سراغم می آیی دنبال دلیل برای ماندنت نگرد، دست خالی می مانی دلبرکم. من خودم هم نمی دانم چرا هستم!!!! من خودم هم نمیدانم سر کدام کوچه راهم کج میشود.
اگر می آیی به قصد گم شدن بیا ، تنها برای اینکه جنسی را تجربه کنی که تاکنون هرگز ندیدی، کسی که در هیچ کتابی داستانش نوشته نخواهد شد. اگر می آیی خاطره ساز شو وگرنه کابوس را هرشب مردم این شهر به من هدیه می کنند


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,

] [ 16:25 ] [ عباس علي ارزومند ]

[ ]